به گزارش روابط عمومی سازمان عمران و نگهداری حرم مطهر رضوی؛ بسیار بناهای شکوهمند و نامداری در دنیا هستند که یک بار ساخته شده و پس از آن یا به دست فراموشی سپرده شده یا همان کالبد نخستین بارها به همان قاعده و ساختار بازسازی و مرمت شده است، اما در میان این ابنیه، معدود بناهایی هستند که چون انسان حی بوده و به حیات خود در طول روزگاران ادامه دادهاند. حیاتی پویا و بالنده که رشد و توسعه آن مشهود و معلوم بوده است. در میان این ساختارهای زنده، حرم مطهر امام رضا(ع) به واسطه صاحبش کالبدی زنده و دارای روح است. کالبدی که هر چند از خشت و گل و سایر مصالح ساخته شده و بالا آمده است و طی روزگاران توسط دوستداران و خادمانش مرمت و حفظ شده است، اما حیات معنوی و روح متعالی، آن را در خلال قرنها اینچنین باشکوه و پرجلال جان بخشیده و حفظ کرده و رشد داده است.
بنایی که حی است
پس نخست با تعظیم در برابر این روح معنوی و صاحب نورانی به سراغ بانیان و سازندگانی میرویم که همچون ابزارهایی در خدمت این روح متعالی در ساخت و توسعه این جغرافیای مقدس همت گماردهاند. آستانی که در ابتدای شکلگیری، بقعهای بود ساده که هر چند در ابتدا به دلیل منع حاکمان و دشمنان این خاندان مطهر، به همین گونه باقی مانده بود اما با گذشت روزگاران و توجه دوستداران اهلبیت(ع) و تغییر حکام، شرایط آن تغییر کرد و اندک اندک با تداوم و کثرت نذورات و موقوفات، گسترش یافت و بسط و توسعه آن ادامه پیدا کرد. به شکلی که به گفته کارشناسان از هر دوره تاریخی از عصر سامانیان تا امروز، نشانههایی در این آستان مقدس موجود است. برخی در حد تعمیر و تزئین نقش داشته و برخی ارادت خود را به صاحب آستان با ساختوساز توسعه اماکن نشان دادهاند. به دلیل همین گستردگی برای آنکه قاعده و ساختاری به این بررسی بدهیم ابتدا به سراغ دورانهای طلایی ساخت و توسعه ابنیه در این آستان مطهر میرویم.
دوران طلایی توسعه و گسترش
بدون شک دوره صفویه و آنچه حکمرانان صفوی و ناذران و واقفان در این دوره انجام دادهاند، یکی از بازههای برجسته در حرم مطهر امام رضا(ع) است. بنا به اسناد و نظر کارشناسان، پیش از دوره انقلاب اسلامی بیشترین توجه و توسعه در حرم مطهر در زمان صفویه رخ داده است. همانطور که شنیدهایم و میدانیم سلسله صفویه با به رسمیت شناختن مذهب تشیع، در بازسازی و نوسازی ابنیه و اماکن مطهر، مساجد و مدارس در ایران و همچنین عراق همت گماردند. بهطور کلی طلاکاری گنبد و گلدسته، ساخت نخستین ضریح مرقد منور، رواقهای توحیدخانه، گنبد اللهوردیخان و گنبد حاتمخانی در این دوره انجام شده است.
در زمان شاه عباس نیز صحن عتیق که امروز آن را به عنوان کهنترین صحن آستان امام هشتم(ع) میشناسیم، ساخته شد و توسعه پیدا کرد. این صحن که بنای اصلی و نخست آن در اواخر دوره تیموری ساخته شده بود در عصر صفوی گسترش پیدا کرد و سه ایوان و حجرهها در آن ساخته شدند. از دیگر اقدامات دوره صفوی میتوان به شکلگیری بست بالا و پایین اشاره کرد. همچنین کاشیکاری و گچبری داخل حرم مطهر نیز در این عهد صورت گرفته است. در کنار ساختوساز و توسعه ابنیه، شاهان صفوی هم در زمان تاراج ازبکها و هم در جریان حادثه زلزله خسارتهایی که به اموال و ابنیه این آستان وارد شد را جبران و اصلاح کردند. همانطور که اشاره شد، در این دوره مدارس علمیه متعددی نیز گرد حرم مطهر ساخته شد؛ مدارسی که امروز بنای تعدادی از آنها مانند مدرسه میرزا جعفر و خیرات خان همچنان موجود است.
پیراستههایی که هم چشمنوازند و هم صاحب معنا
آنچه صفویان در حرم مطهر ساختند به انواع آرایهها آراسته شد. آرایههایی که مجموع آن از طلاکاری و کاشیکاری تا مقرنس و گچبری بوده است. آرایههایی که هر چند به دست معماران و هنرمندان ایجاد شده و به قاعده و اسلوب هنر شکل گرفته بودند اما همچون دیگر هنرهای وابسته به اماکن مطهر، مساجد و... ریشه در معنویت و عرفان داشتند. برای درک این جنبه معنوی و عرفانی آرایهها نخست نگاهی به آرایهها و تزئینات صحن عتیق داریم. امروزه اگر برای زیارت به صحن عتیق بروید و پس از عرض سلام نگاهی از سر خریداری به ابنیه و در و دیوار آن بیندازید، جز ایوانها، سقاخانه گنبد و گلدسته مطلا که چشم را نوازش میدهند، متوجه تزئیناتی چون طلاکاری، کاشیکاری و... خواهید شد.
از این میان آرایههایی چون مقرنس و کاربندی بیشتر جزئی از ساختار معماری بنا هستند و آرایههایی چون کاشیکاری، آینهکاری و... بیشتر جنبه تزئینی در اماکن دارند. در این میان، مقرنسهای شگفت به کار رفته در ایوان عتیق یکی از نمونههای برجسته هنر دوره صفوی هستند؛ آنچنان که میخوانیم: «اجرای مقرنس کاشی از ابتکارات هنرمندان عصر صفوی در حرم مطهر است و در آثار تیموری حرم مطهر دیده نمیشود و از لحاظ فنون ساخت بسیار دشوار و پیچیده است». (خورشید، 1379:118) به شهادت هنرمندان و هنرپژوهان، زیباترین مقرنسکاری در صحن عتیق متعلق به دو ایوان شرقی یعنی ایوان نقارهخانه و ایوان غربی یعنی ایوان ساعت است.
در لغتنامه دهخدا با استناد به فرهنگلغتهای قدیمی، توضیحات مختلفی درباره واژه مقرنس آمده است: بنایی که آن را نقاشی کردهاند، بنایی که طاق و اطراف آن، پایهپایه و دارای اضلاع است و در زبان فارسی به آن آهوپای میگویند. در فرهنگ سخن، مقرنس نوعی گچبری در سقف اتاقها و ایوانها بهصورت پلهپله و به شکل آویزههای قندیلگونه است. اما این اشکال هندسی ساخته شده با گچ و سایر مصالح و مزین شده به آینه و کاشی و نقاشی جز چشمنواز کردن سقفها در زیر گنبدها و ایوانها جلوهگر معنای دیگری نیز هستند. معنایی که از بازتاب نور شکل گرفته است و به همین دلیل مقرنس یکی از نمایندگان توجه به نور در هنر اسلامی است. از دیگر سو، هنر مقرنس همچون آسمانی بر فراز سر ما، اشارتی به زیبایی افلاک، آسمانها و پس از آن طبیعت روی زمین دارد. در این باره از بلخاری قهی درخصوص هنر مقرنس چنین میخوانیم: مقرنس «تمثیلی از فیضیان نور در عالم مخلوق خداوند است که چون چلچراغ بر سر جان نمازگزاران، نور رحمت و معنا و معنویت میگستراند».
منبع: روزنامه قدس